Adore you<3(part¹⁴)
پارت 14
ا. ت کم کم از خوشحالی میمرد اگه هیونجین نمیومد دنبالش
هیونجین: ا. ت چخبره
ا. ت سر و وضعشو درست میکنه میگه
ا. ت : ام من ؟
نه هیچی نیس چه اتفاقی میتونه بیفته مثلا؟
هیونجین: پس این رفتارا چیه؟
ا. ت : موده دیگ
هیونجین : اها ... خب من دارم میرم اگه بخای میتونم برسونمت
ا. ت : ام
منو ... اره... اره الان حاضر میشم میام اتاقت
هیونجین میره بیرون و ا. ت هم باهاش میره
کوک ویو
امشب باید با ایلین بهم بزنم درسته قبلا دوستش داشتم اما با عکسایی که ازش دیدم نمیتونم ببخشمش.
داشتم میرفتم پایین که دیدم ا. ت سوار ماشین شد
ماشین ... درسته ماشین هیونجینه
شتت
حیف که الان کارم مهم تر از این پسرس وگرنه جلوی در شرکت به حسابش میرسیدم
راه افتادم و رسیدم خونه
در رو باز کردم و کسی تو هال نبود ولی وقتی رفتم تو اتاق خواب دیدم ایلین و یک پسر سیاه پوست و کـَریه کنار هم خوابن
فاک بهت ایلین مثلا زنمی ولی از الان به بهت اسمت هرزه خیانت کاره
با صدای کوک ایلین بیدار شد و یک جیغ از حضور کوک تو اتاق زد
ایلین : کوک تروخدا صبر کن بهت توضیح بدم خواهش میکنم
کوک: چیو میخای توضیح بدی؟ اینکه بهت خیانت کردی ؟ از نبودم تو خونه سو استفاده کردی؟ اینجا رو کردی هرزه خونه؟ من عاشقت بودم بـــدبخت( همه رو با داد شدید)
ایلین و اون پسره با هم بعد جمع کردن وسایل ایلین از خونه زدن بیرون.
کوک از اونجا که خیلی عصبی بود شروع کرد به شکستن هر چی دکوری و ظرف و ظروف و نشست روی مبل و گردنش رو به عقب خم کرد و کراواتش رو شل کرد و بعد یک مدت فکر کردن خوابش برد.
ا. ت ویو
هیونجین منو رسوند خونه
ا. ت: من اومدممممم
م. ت: دخترم این ماشین کی بود؟
ا. ت: ( توضیح تمام ماجرا)
م. ت : جدی و پسر خوشتیپم برگشته؟ ( ذوق)
ا. ت: واییی مامان تقدیرو میبینی؟ همکاریم هعیییی
م. ت: دخترم
ا. ت:هم؟
م. ت : میگم نظرت چیه برات استین بالا بزنیم؟
ا. ت: وااای مامان الان نسل روزایی که دختر و پسر فقط برای ازدواج با هم دوست نمیشن
جنسیت براشون فرق نداره فقط دوست صمیمین
همین ...
م. ت: ( خندیدن)
ا. ت:((فرار) به اتاقش میره
وااای من فردا با کوک باید برم مهمونی
حالا چی بپوشم؟
فعلا باید به فکر لباسم برای خونه هیونجین باشم
یک لباس پوشیده انتخاب کردم و به مامانم گفتم میرم خونش مامانم هم که از خدا خواسته گفت باشه
رفتم و رسیدم به در خونش در زدم و در باز شد
هیونجین:امممم ...خوش اومدی لیدی
ا. ت: م ... ممنونم ( با ترس و شک)
هیونجین : بشین
چیزی میخوری؟
ا. ت : یکم اب لطفا
هیونجین: با کمال میل
هیونجین بدون اینکه ا. ت متوجه شه براش شراب سفید و همرنگ اب میریزه و براش میبره
ا. ت : مرسی
هیونجین هم با چشمای خمار به ا. ت جذابش نگاه میکنه
ا. ت: اههه ... چقد تلخه این چیه؟( با قیافه ای مچاله )
هیونجین میره و به سمت ا. ت حمله ور میشه و روش خیمه میزنه و ا. ت تا حد مرگ میترسه.
همون موقع هیونجینو کنار میزنه و به خونشون فرار میکنه
ا. ت تمام توانشو میریزه داخل پاهاش و میدوه و وقتی به خونه میرسه در رو با گریه به صدا در میاره
م. ت: ا. ت ... دخترم ... چت شده؟
باهات کاری کرد ؟
ا. ت : مامان.... مامان... حالم بده( با گریه و عربده)
م. ت:بیا بشین ببینم چکارت کرده
ا. ت : (داستان رو تعریف میکنه)
م. ت: الهی بمیرم برات دختر خوشگلم الهی بمیرم برات چکار کردی که خدا باهات این کارا رو میکنه اخه؟
ا. ت : ( فین) مامان... باورم نمیشه... باورم نمیشه کسی که از 18 سال پیش باهاش دوست و اشنام بخاد یک شبه بهم تجاوز کنه و مستم کنه( گریه)
ا. ت و مامانش بعد چند دقیقه درد و دل کردن با هم خوابش میره همونجا روی پای مامانش
#jung_kook_we_love_you
ا. ت کم کم از خوشحالی میمرد اگه هیونجین نمیومد دنبالش
هیونجین: ا. ت چخبره
ا. ت سر و وضعشو درست میکنه میگه
ا. ت : ام من ؟
نه هیچی نیس چه اتفاقی میتونه بیفته مثلا؟
هیونجین: پس این رفتارا چیه؟
ا. ت : موده دیگ
هیونجین : اها ... خب من دارم میرم اگه بخای میتونم برسونمت
ا. ت : ام
منو ... اره... اره الان حاضر میشم میام اتاقت
هیونجین میره بیرون و ا. ت هم باهاش میره
کوک ویو
امشب باید با ایلین بهم بزنم درسته قبلا دوستش داشتم اما با عکسایی که ازش دیدم نمیتونم ببخشمش.
داشتم میرفتم پایین که دیدم ا. ت سوار ماشین شد
ماشین ... درسته ماشین هیونجینه
شتت
حیف که الان کارم مهم تر از این پسرس وگرنه جلوی در شرکت به حسابش میرسیدم
راه افتادم و رسیدم خونه
در رو باز کردم و کسی تو هال نبود ولی وقتی رفتم تو اتاق خواب دیدم ایلین و یک پسر سیاه پوست و کـَریه کنار هم خوابن
فاک بهت ایلین مثلا زنمی ولی از الان به بهت اسمت هرزه خیانت کاره
با صدای کوک ایلین بیدار شد و یک جیغ از حضور کوک تو اتاق زد
ایلین : کوک تروخدا صبر کن بهت توضیح بدم خواهش میکنم
کوک: چیو میخای توضیح بدی؟ اینکه بهت خیانت کردی ؟ از نبودم تو خونه سو استفاده کردی؟ اینجا رو کردی هرزه خونه؟ من عاشقت بودم بـــدبخت( همه رو با داد شدید)
ایلین و اون پسره با هم بعد جمع کردن وسایل ایلین از خونه زدن بیرون.
کوک از اونجا که خیلی عصبی بود شروع کرد به شکستن هر چی دکوری و ظرف و ظروف و نشست روی مبل و گردنش رو به عقب خم کرد و کراواتش رو شل کرد و بعد یک مدت فکر کردن خوابش برد.
ا. ت ویو
هیونجین منو رسوند خونه
ا. ت: من اومدممممم
م. ت: دخترم این ماشین کی بود؟
ا. ت: ( توضیح تمام ماجرا)
م. ت : جدی و پسر خوشتیپم برگشته؟ ( ذوق)
ا. ت: واییی مامان تقدیرو میبینی؟ همکاریم هعیییی
م. ت: دخترم
ا. ت:هم؟
م. ت : میگم نظرت چیه برات استین بالا بزنیم؟
ا. ت: وااای مامان الان نسل روزایی که دختر و پسر فقط برای ازدواج با هم دوست نمیشن
جنسیت براشون فرق نداره فقط دوست صمیمین
همین ...
م. ت: ( خندیدن)
ا. ت:((فرار) به اتاقش میره
وااای من فردا با کوک باید برم مهمونی
حالا چی بپوشم؟
فعلا باید به فکر لباسم برای خونه هیونجین باشم
یک لباس پوشیده انتخاب کردم و به مامانم گفتم میرم خونش مامانم هم که از خدا خواسته گفت باشه
رفتم و رسیدم به در خونش در زدم و در باز شد
هیونجین:امممم ...خوش اومدی لیدی
ا. ت: م ... ممنونم ( با ترس و شک)
هیونجین : بشین
چیزی میخوری؟
ا. ت : یکم اب لطفا
هیونجین: با کمال میل
هیونجین بدون اینکه ا. ت متوجه شه براش شراب سفید و همرنگ اب میریزه و براش میبره
ا. ت : مرسی
هیونجین هم با چشمای خمار به ا. ت جذابش نگاه میکنه
ا. ت: اههه ... چقد تلخه این چیه؟( با قیافه ای مچاله )
هیونجین میره و به سمت ا. ت حمله ور میشه و روش خیمه میزنه و ا. ت تا حد مرگ میترسه.
همون موقع هیونجینو کنار میزنه و به خونشون فرار میکنه
ا. ت تمام توانشو میریزه داخل پاهاش و میدوه و وقتی به خونه میرسه در رو با گریه به صدا در میاره
م. ت: ا. ت ... دخترم ... چت شده؟
باهات کاری کرد ؟
ا. ت : مامان.... مامان... حالم بده( با گریه و عربده)
م. ت:بیا بشین ببینم چکارت کرده
ا. ت : (داستان رو تعریف میکنه)
م. ت: الهی بمیرم برات دختر خوشگلم الهی بمیرم برات چکار کردی که خدا باهات این کارا رو میکنه اخه؟
ا. ت : ( فین) مامان... باورم نمیشه... باورم نمیشه کسی که از 18 سال پیش باهاش دوست و اشنام بخاد یک شبه بهم تجاوز کنه و مستم کنه( گریه)
ا. ت و مامانش بعد چند دقیقه درد و دل کردن با هم خوابش میره همونجا روی پای مامانش
#jung_kook_we_love_you
۲۴.۴k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.